نویسنده: اسلام الدین اندیش
تاریخ نشر: 2009-02-11
به همه گان معلوم است که شش ماه بعد رئیس جمهور افغانستان بر گزیده خواهد شدو برای اینکه بدانیم یک رئیس جمهور، دارای کدام ویژه ها باشد تا بتواند کشتی طوفان زده ورشکسته ای افغانستان را به ساحل نجات رهنمون شود، اینک نکاتی چندی درین مو رد پیشکش خواننده گان گرا می می نمایم.
در قدم نخست باید غرض شودکه امروز فرصتی بدست آمده تا مانندکشور های متمدن برای انتخاب رهبری کشور به پای صندوق های رای میرویم واقعآ فرصتی است گرانبها، امیدتا جهان هست، چنین باشد! اگرازین موقع هوشیارانه و اعظمی و شایان استفاده نمائیم زندگی مردم ما بزودی بهبود خواهد یافت و شاهد پیشرفت های چشمکیری خواهیم بود.بشرطیکه دو باره اشتباه قبلی را تکرار نکنیم در مشکلات کشورخود نیفزائیم که حالا هشت ملیون تن گرسنه داریم یعنی از هر سه نفرتبعه افغانستان یکی آن در حالت فقر کامل بسر مبرد را با انتخاب نادرست ،افزایش ندهیم .
زیرا اگر رئیس جمهور فعلی را انتخاب نمیکردیم هرکس دیگری انتخاب میگردید مطمئنآبهتر و مثمر تر از آ قای کرزی (اگر نامش را کار بگذاریم ) کار میکرد، شاید سوالی پیداشودکه چرا جناب شان نتوانستند مطابق وعده های زمان انتخابات، وآرزوی مردم ا فغانستا ن و جامعه جهانی کار نمایند با وجودداشتن همه امکانات و آرزو، به کار مثمر که خواسته هر انسان است به خصوص آ نانیکه در مقام چون کشور داری قرار دارند ، درین جادلایل زیادی رامی توان یا ِدآوری نمودکه سبب شدند تا جناب شان بجای بهبود بخشیدن امور کشور را، به وخامت سو ق د هند که همه شاهد هستیم و به نظر اکثرکار شناسان از جمله کارشناسان اقتصادی مهمترین ضعف های رئیس جمهورعبارت بودند و بعد از گذشت هفت سال هنوز هم هستند و به گفته انوشیروان عادل آنی راکه زمانه نتواند درس بدهد هیچ آموزگاری نخواهد توانست اموزش دهد، به ترتیب عبارت میباشند
1- عدم داشتن تجربه کاری کافی .
2-آگاه نبودن ازرموز اداره و منجمنت.
3- نا توانی آشکار در اقناع طرف،
4- بر خورداحساساتی با مسایل.
5- موجودیت تیم کاری ضعیف ومغرور.
البته میتوان چندین مورد دیگر رانیز ذکر کردکه فکرمیکنم همه خواننده گان از آنها اطلاع دارندو ضرورت به تکرار ندارد، وبالای هرکدام از نکات بالا کمی مکث خواهیم نمود.
عدم داشتن تجربه کاری: یکی از نکاتیکه در نظر گرفته شود باید این باشد که کاندید ریاست جمهوری دارای تجربه کافی کار در داخل افغانستان بویژه اگر به اساس سلسله مراتب از قدمه های پائین به مقام های بالا رسیده باشدکه چه بهترالبته، به اساس مدیریت موفق خود نه، با واسطه رشوه،اگر این سابقه کاری موفق در بخشهای سکتور ی بوده باشدموثریت آن بیشتر خواهد بود ،برای اینکه شخص وارد در امور باشد، باید حد اقل تجربه موفق کاری بیشتر ازبیست سال را در ادارات مختلف افغانستان، داشته باشد در غیر آ ن هر کسی انتخاب شود نا موفق تر از رئیس جمهور فعلی خواهد بود چون افغانستان مانند کشور های دیگر نیست که همه شرایط مهیا باشد،و رئیس جمهور فقط به عنوان ناظرو امضاکننده، مسایل را دنبال کند، درحالیکه در افغانستان مسئله به آن سادگی نیست و اگر رئیس جمهور آگاه در مسایل وبا تجربه کاری کافی نبا شد( چنانچه رئیس جمهور ما تجربه کاری اداری نداشتند)،در هر لحظه ممکن اشتباهاتی از او سر بزندکه جبران نا پذیر باشدبه گفته حجازی ممکن است کوچکترین اشتباه کشور دار، دهاسال کشور را به عقب سوق دهد که شور بختانه در افغانستان هر روز شاهد هستیم.
وقتی شخصی تجربه کاری کافی نداشته باشد چنانچه( در قابوس نامه) میخوانیم( ولکن کسی را شغل دهی نیک بنگر، و شغل سزاوارمرد ده شغلی که مستحق آن نباشد وی را مفرمای،کسی راکه فراشی شاید، آبداری مفر مای،انکه خاذنی را شاید،حاجبی مده….)
در جا گزینی کدر هادچار اشتباهاتی میشود چاره ناپذیر، چنانچه در دولت فعلی ماکدر ها نه بر اساس شایستگیبلکه بر اساس ملخوظات تقرر حاصل میمنایند که نتیجه را همه شاهد هستیم.
همان طوریکه طی مقاله دیگری در مورد ویژه گیهای اقتصادی افغانستان مطالبی را نگاشتم که این و یژه گی نتنها در اقتصاد بلکه در بر گیرنده تمام بخش های دیگرنیز میباشدکشور دار باید دارای تجربه کافی کاری باشد تا ویژه گی های خاص را در تقرر افرادبه شغل ها مدنظر گرفته بتواند.
و شخص بدون تجربه موفق کاری کافی ،نابلد در امور افغانستان بهر نام عنوان به هر ادعای که باشد ، به هیچ و جه بدرد مردم افغانستان نخواهد خوردو وضعیت فعلی را بد تر خواهد نمود.درین جا یک خاطره بیادم آمد
خوب بخاطر دارم که خارجی ای که در بیمه ملی افغان کار میکرد در حقیقت منیجر اصلی همان شخص بود روزی سخنی گفت بعد از سالها وقتی به آن می اندیشم پی میبرم که چه عمیق پر مفهوم بوده است ،میشود در کشور داری از ان استفاده شایان نمود قضیه این بود که روزی من هم برای اجرای کاری اداری دوسیه زیر بغل وارد دفتر شدم دیدم که مدیر مامورین بیمه ملی افغان هم نشسته دوسیه ای را مقابل منیجر گذاشت یک پست مهم را نام گرفت که خالی است که یکنفراز کامندان شرکت رابرای آن پست پیشنهاد کرد ،منیجر مکث کرد مدتی خاموش ماند بعد پرسید چرا باید(فلانی)، که به آن پست گمارده شود ، مدیر مامورین گفت که آدم خوبی است ، بسیار صادق است و راست گو است ( بی پرده سخن میگوید) ، منیجر سری تکان داد وگفت یک صفت دیگرش هم یادت رفته یعنی احساساتی بودنش، همین طور نیست )بلی صاحب فرموده شما کاملآ درست است، منیچجر اضافه کرد ولی این صفت ها فقط به درد خودش میخورد نه بدرد اداره ! باید شخصی را پیشنهاد کنی آدم قانونی باشد ، قدرت ثشخیص نفع وضرر شرکت را داشته و هم توان دفاع از منافع شرکت را داشته باشد، ومنیجر خوب باشد،تا از کامندان وسایل موجود،به حد اعظمی جهت پیشبرد امور، کار بگیرد ،در حرف خودبسیار محتاط باشدزیرا حرف های میباشند
،که حقیقت است ولی گفتنش در هر جا هر زمان مصلحت نمیباشدو هم احساساتی نباشد که همه چیزرا در لحظه ای ویران کند، بویژه همکارانرا نرنجاند ،یا توان شنیدن واستدلا ل را نداشته باشدو زود از جا در رود، میدان را خالی بگذارد که به ضرربیمه تمام شود، و مدیر با گفتن خوب صاحب کدام کس دیگررا پیدامیکنیم شعبه را ترک کرد.اکنونکه تقزیبآ سی پنج سال از آن زمان میگذرد میدانم چگونه در حقیقت گوشه از مدیریت با کفایت را بیان نموده بود. ا
داشتن استعداد رهبری وآگاه بودن از رموز اداره ::داشتن استعداد رهبری موهبتی است فطری که عده از انسانها دارای آن میباشند،این ویژ گی کسبی نمیباشد، باید رهبر یک کشوردارای چنین استعداد باشد ( رهبریت باجذابیت استثنائی که از حالات نادراست درکشور غزیز مان هم شاهد چنان جذابیت بودیم که درین جا مورد بحث ما نیست).
بدون داشتن استعداد رهبری، حتی اداره یک خانواده هم مشکل خواهد بود چه رسد به یک کشوری آنهم همچون افغانستان با هزاران مشکلش.
شاید اشخاصی دارای استعدادرهبری باشندولی موقع نیافته اند تا این اسعتدادرا تبارز دهند که حرفی جدا است ولی باید ر.ئیس جمور آیند ه تا حدودی دارای چنین استعداد باشد و هم در عمل ثابت کرده باشد که ازین نعمت بر خوردار است و انرا در راه اهداف بزرگ انسانی و خدمت به میهن وهمه مردم کشورش بکارمیبرد نه، به مقاصد شخصی و گروهی ویا قومی ………..وغیره
اما اداره کردن هم هنر است هم علم ،چون کسبی است که باکارگر،کار فرما، قرارداد، مزد، معاش، مکافات ومجازات سرو کار دارد وهم هنر است و میداند که چگونه با که رفتار کند تا نتیجه دلخواه را بدست اورد.
که امروز تقریبآ همه امورروزمره در جهان به این اساس اداره میشود و از جمله ارکان نهایت مهم پیشرفت وانکشاف کشور ها است چه در پهلوی زمین، کار، سرمایه ،به منجمنت با کفایت سخت نیاز است تا عوامل فوق را ترکیب نموده برای برآورده ساختن اهداف قبلآ تعئین شده بکار ببرند، ز یرا گر هرسه عامل فوق موجود هم باشد چنانچه در افغانستان موجود بود وهست وچون اداره با کفایت نبود همه با وجود بودن زمان کافی به هدر رفت که جبران نا پذیرمیباشد.
.
نا توانی در اقناع طرف ،قدرت استدلال و چانه زنی: تا جائیکه دیده میشود این نا توانی در تمام ادارات ازر یاست جمهوری گرفته تا پائین ترین سطح دیده میشود و به همین خاطر تاکنون قسمت اعظم کمک های جهانی وعده داده شده یا بکلی تادیه نشده یا از طریق دو لت افغانستان به مصرف نرسیده است.
زیرا در دولت با وجود موجودیت اشخاصی با معاش چندین هزاری دالری توانائی تحلیل پروژه هاموجود نبوده و دونر ها ها را قناعت داده نتوانسته و هنوز هم بعداز گذشت هفت سال باز هم قادر نشده اند تا دو نر ها را متقاعد بسازند تا در پروژه ها مطابق رجحانات برنامه های دولتی سر مایه گذاری نمایند ،طور مثال برق مسئله بسیار جدی و مشکل بزرگ افغانستان بودو میباشد در حالیکه امکان حل آن موجود بود کسی پیدانشد تا دونر ها را قناعت بدهد که از جمله بیست ملیارد چهارصد ملیون دالر وعده داده شده صرف چهار صدملیون انرا برای احداث بند برق از در یای های چون کنر ، پنج و یا از همه نزدیک و از هر لحاظ اقتصادی باغدره شمال شرق کابل با ظرفیت تولیدی تقریبآ 360 میگا وات اختصاص و ساختمان را آغاز نمایند،اگر این پروژه عملی میشد بزودی، حد اقل در مرکز کشور برق میداشتیم و منتظرخریداری از همسایه ها نمی بودیم با در نظر داشت اینکه اگر روزی جامعه جهانی مارا کمک ننماید،پول وارد نمودن برق انهم به این قیمت گزاف که نسبت دوماه قبل سه مرتبه ،نرخ ان افزایش یافته( یعنی کیلو وات 6 سنت در حالیکه دوماه قبل فی کیلو وات 2 سنت بود) ازکدام مدرک تادیه شود وهم از کجا معلوم چند روز بعد بازهم قیمت را افزایش ندهند وچون دولت، بی کفایت است نا گریز است مطابق میل جانب مقابل رفتار کند.
بی تفاوتی بی مسوولیتی به اندازه است که کسی از کسی پرسان نمیکندکه چرا با داشتن در یا ها در سراسر کشور،اینهمه آبشار های بلند فراوان ، آب کافی، ( انزژی باد، افتاب، ذوغال، و گاز بجای خودش )ما باید برق از خارج وارد کنیم، و با همین هزینه میشد دوبند برق با قدرت تولیدی حد اقل تا پنجصد میگا وات رادر داخل کشور، خود ما احداث کنیم در حالیکه شاید حد اعظمی برق وارداتی بیشترازسه صد میگا وات نباشدکه باز هم ضرورت حتی پایتخت بکلی مرفوع نخواهد شد وهم هر ماه کشور ما مجبور خواهد بود،برق پولی را که مبلغ هنگنفتی را احتوا میکند به همسایه ها بپردازد در حالیکه درکشور به پول جهت سرمایه گذاری و ایجاد شغل سخت نیاز است ، آ یا بهتر نبوداین پول به نفع مردم ما بکار میرفت تعداد ازبیکاران ما صاحب کار میشدندوهم وکلید صلاحیت روشن و خاموش نمودن برق بدست خود ما میبود، خود را بیشتر وابسته بدیگران نمیکردیم،که این همه از خامی بی تجربه گی در کار و بی اعتنائی به سر نوشت مردم و بی مسئولیتی در مقابل وظیفه میباشد . وقتی یک اداره چی از رئیس جمهور گرفته تا سائر مدیران قدرت تشخیص منافع کشوررا نداشته باشند طبعآ روز گار مردم به همین منوال خواهد بود ( و خود کرده را نه درد است نه درمان) چه ما خود رای داد ه ایم.
استدلال منطقی ،قدرت چانه زنی پا فشاری بر خواسته های معقول وحوصله مندی در حالات سخت نیزاز ویژه گی های خوب یک منیجر میباشدتا زود از کوره به اصطلاح بدر نرود ، میدان را خالی نکنند، حرف طرف مقابل را بدون چون چرا قبول کردن ،چنانچه در تجدید قرار داد برق به وضوح مشاهده میکنیم( 2 سنت را 6 سنت برای هر کیلو وات با لای مسئولین ما قبولاندند)ضعف کلان و جبران نا پذیر است که باید توجه داشت که شخص با چنین کمبودی نباید بر مسند کشور داری بار دیگر تکیه زند .
بدون داشتن توانا ئی شنیدن حرف دیگران ، استدلال منطقی و پا فشاری چانه زنی، بر خواسته بر خق خود، هیچ مسئولی درهیچ مقامی نخواهند توانست کار آئی موثر داشته باشد ، به گونه مثال وزیری وظیفه داردکاری را انجام بدهد و لی در مدت معین انجام نداده است واگررئیس جمهور متوجه شود بپرسد.چون شخص کار را انجام نداده بهانه های آورده و دلایلی را ارایه میکند که چرا ان کار انجام نشده است.
درین صورت اگر رئیس جمهوربادلایل قانع کننده تر و قوی تر نتواندبهانه تراشی هارا رد کند و طر ف را مکلف به اجرا بسازد وهم اگر موضوع مکافات و مجازات در میان نباشد هیچ کس بخود زحمت نخواهد دادتا کاری را ه آنهم اگر به نفع خودش نباشد انجام دهد و همان است که بی تفاوتی بی مسئولیتی دامنگیر همه میشود که امروز همه ما شاهد آ ن هستیم ( فساد اداری) ، چه وقتی مسئولی بداند که هر بهانه ودلیل غیر موجه اش را کسی رد نمیکند ،چنانچه دلایل ناموجه در موردعدم تامین مردم با برق ،بلند بودن و بی کیفیت بودن مواد سوخت ، هم چنان خریداری غله به قیمت بالا و آنهم بی کیفیت عدم و فعال سازی فابریکه هائی سپین زر کندز که چند بار دست بدست از سکتور دولتی به خصوصی دو باره بدولتی واگذار میگرددو هم بزرگترین فابریکه نساجی افغانستان و منطقه ( گلبهار) که با کمترین مصرف امکان باز گشائی آن موجود بود واکنون هم میباشد که می توان گفت ( در صورت فعال شدن آنها سنگ بنائی اساسی برای خود کفائی حد اقل ازلحاظ مصرف تکه باب، هم تقریبا نیمی از مردم بیکار، مستعد بکار را همین فابریکه یکجا با سپین زر کندز و ترویج پخته کاری با کار تامین کرده می توا نست ) که با دلایل و بهانه های مختلف در طول همین هفت سال از فعال سازی دو باره انهاسرباززده اند ،ولی وکسی هم نیست که بپرسد وزار ت محترم تجارت و صنایع برای فعال شدن تاسیسا ت فوق چه اقداماتی را روی دست دارد (،جز پلان فروش انها)، آلبته با تعئین شدن سر پرست برای وزارت تجارت و صنایع که یک شخص جوان فعال میباشدامید ان است که بالای احیا و فعال سازی فابریکات فوق( کندز و گلبهارو تاسیسات قبلی غیر فعال دیگر)توجه نمایند ، موارد دیگررا می توان ذکر کرد که درین جا گنجایش ندارد.
وهم در اموربین کشور ها مواضع مسئولین ما و پاکستانی هارا در بسا حالات همه بیاد داریم که چگونه طرف پاکستانی نا حق را حق جلوه میداد و میدهند خواست ما که بر حق بود همیشه نا شنیده می مانده و هنوز هم میماند ،که بار ها چنین مسئله اتفاق افتاده ازجمله چندین باردر شورای امنیت سازمان ملل متحد که خود میرساند توانائی قدرت استدلال و چانه زنی مسئولین ما بسیا ردرسطح پائین بوده که هیچ وقت نتوانستندحتی حرف راست خودرا که مثل افتاب روشن میباشد،بالای دیگران بقبولانند.
تیم ضعیف و مغرور: تیم کاری ایکه جناب رئیس جمهور داشتند ودارند بی خبر از حال مردم افغانستان بی توجه به آ بادی و عمران کشور و در عین زمان مغرور ،وطوری افاده می فروشند که گویا مردم افغانستان منت دار باشند که چنین عالیجنابان آ مده اند ، به آنها کار میکنند و بی خبر ازینکه بسیار کسان دیگر بودند هم هستند و که بهتر بیشتر ، بصورت شفاف وهدفمندامور را می توانند به پیش ببرند،و مردم را فریب ندهند بگفته ابراهام لینکلن (میتوان همه مردم را برای مدتی فریب داد و هم میتوان تعدادی از مردمرا برای همیش فریب داد ولی نمی توان همه مردم ر ا همیشه فریفت)مانند امروز که دیگر همه مردم فریب نخواهندخورد به حرف چرب نرم شان گوش نخواهند داد ، چنانچه همه شاهدیم، شاید در طول همین مدت د ها، مطلب در باره بهبود کار ها نوشته شده نشر گردیده ولی حتی به یکی آن نیز توجه صورت نگرفته فقط همان کار ها را کردند و میکنند که نفع شخصی شان باشدو بس اینکه حال مردم وکشور چه میشود به این عالیجنابان ربطی ندارد وهمیشه خاکی بر چشم مردم میپاشد به فکر اینکه کسی دیده نمیتوانند و لی مردم همه چیزرا خوب میبینند و درک میکنند .
و در گزینش آ ینده در نظر میگیرند که چه کسی را با چه ویژه گی ها انتخاب کنند. یمیم ایکه آقای رئیس جوهور داشند دارند و در اخیر : باید غرض کنم که آبادی کشور و رفاه مردم ماحکم میکند که ما دقت بیشتردر گزینش رئیس جمهور داشته باشیم فرقی نمیکند که کی است از کجاست ………….. ولی باید شخصی باشدعلا وه بر مطالبی که در قانون اساسی برای انتخاب رئیس جمهور ذکرگردیده، دارائی اوصاف ذکر شده بالا هم باشد ،آنوقت میتواند و کشور مارا بسوی ترقی، خود کفائی و آینده درخشان که هیچ کسی در آن گرسنه و بیکار ………….. نباشدسوق دهد.
بناء ما در انتخاب رئیس جمهور همه ملخوظات دیگر را کنار بگذاریم فقط بالای و تجربه موفق کاری، رهبری با درایت و منجمنت با کفایت، قدرت اقناعی قوی، توان چانه زنی پا فشاری بر خواسته های برحق، احساساتی نبودن، آن اتکا نموده انرا انتخاب کنیم البته تیم قوی مسله بعدی مربوط رئیس جمهور میگردد.به امید روزی که چنین ر.یس جمهور با کفایت وارد در امور داشته باشیم.