نویسنده: احمد حارث جمال زاده
تاریخ نشر: 2008-10-11
صلح واژه زیبای است که در تضاد با یک واژه خشین و نامیمون بنام جنگ قرار دارد.
صلح واژه است که حس بدست آوری آن در دل هر فرد از جامعه بشری جوانه میزند و برای بدست آوردن آن تلاش بی پایان می نمایند.
همچنان صلح زمینه خوبی برای رفاه و آرامش بشر در جوامع مختلف بوده است .صلح مسیراست برای زنده گی آبرومند و آرام در میان جوامع بشری .
انسان ها به راحتی نمیتوانند به این مسیر راحت برسند چون در مقابل آن عوامل داخلی و خارجی وجود دارد که از زمانه های سابق بنا بر حس استقلال طلبی میان افرادوجود داشته است.
که میتوان آشوب های اقتصادی ؛سیاسی,وفرهنگی را میان جوامع مختلف بشری از عوامل این دانست که باعث عدم گسترش صلح در یک کشور میگردد.همان گونه که استقرار و بدست آوردن صلح کار دشوار است به همان پیمانه نگهداری و حفظ آن نیز کاری است بس دشوار چون وقتیکه در یک کشور ویا یک جامعه صلج بوجود می آید زمینه فعالیت عوامل داخلی از فعالیت باز می مانند و دست به آشوب آفرینی در آن منطقه میزنندکه به عنوان مثال میتوان دزدان ,آدم ربایان ,قاچاق بران و غیره افراد مخرب را از جمله عوامل داخلی دانست که در از بین بردن و برهم زدن صلح فعالیت دارند.
پس اگر جوامع خواستاری برقراری صلح و تامین امنیت دریک کشور باشند ضروری و هتمی پنداشته میشود که بخاطر بوجود آردن صلح اولا زمینه ویا بستری را برای برقراری آن معین بسازند که میتوانند برای این هدف مبارزه جدی را از محیط خوانواده آغاز بکنند و به ترتیب این مبارزه را برای بدست آوردن هدف خود به دهات,قرا،ولسوالی ها،ولایات ودر نهایت به سطح یک کشور ومنطقه کشترش بدهندکه در این صورت برقراری صلح وتامین امنیت کار آسان خواهد بود.
در مورد اینکه افغانستان تا حال چرا نتوانسته به یک صلح و امنیت سرتاسری دست پیداکند عوامل گوناگون وجود دارد :
1 _فقر: یکی از عوامل عمده و اساسی که مردم افغانستان را از داشتن صلح و امنیت سرتاسری محروم ساخته است فقروبی بضاعتی مردم کشور میباشدچون فرصت جز بدست آوردن لقمه نان دیگر ندارندتا در مورد برقراری صلح در کشور فکرکنند.حتا زمینه این را هم میسر نمی بینند که در میان خوانواده اش آگاهی را مبنی بر حفظ،نگهداری و بدست آوردن صلح بدهد،پس این نوع کشور بی بضاعت و مردم فقیر چطور میتوانندبه یک صلح سرتاسری دست یابند.
2_ دخالت کشور های همسایه وکشورهای استعمارگر: این کشور های برای آشوب آفرینی در افغانستان از هیچنوع فغالیت خود در تخریب این سرزمین فقیر ونو خواسته از بهران بدبختی نه ورزیده اند که مسافرت افغانها به کشور های متعددثمره از این فعالیت ها بوده است.
3_ عدم سواد کافی: یکی از تحایف ناامنی های گذشته هم عدم سواد کافی است که این مردم معصوم و بیچاره را از گرفتن صلح در کشورشان بازمانده است.
و هیشه در آتش اینکه بیسواد هستند میسوزند و هیچ نوع صلاحیت و علاقهمندی برای بوجود آوردن و حفظ صلح و امنیت در کشور ندارند.
4_ بیکاری یکی از عوامل دیگر میتواند باعث آشوب در یک جامعه بشری گردد یقینآبیکاری میباشدکه مردم را انگیزه ای برای ازبین بردن وایجاد آشوب میدهد که جامعه افغانی بارها قربانی این گونه افرادشده است.
5_ جنگ های تنظیمی : جنگ های تنظیمی رانیز میتوان یکی از عوامل بربادی زمینه صلح در کشور دانست که همیشه بخاطر برآورده ساختن اهداف ومنافع شخصی خود مردم این کشور را قربانی نمودند واز احساسات پاک و بی آلایش این مردم تا که توانستند سوی استفاده کردند.که مردم امروزه به اهداف و مقاصد شوم اینگونه افراد پی برده اندو به آنها نفرین میفرستند که سودی ندارد.چون پشیمانی سودی ندارد(تیزی کارد در نوک کارد)
6_ موجودیت افرادفرصت طلب واستفاده جو:-عامل تکان دهنده که همیشه مردم را در یک نا امیدی نسبت به دولت وآینده خود قرار میدهد همانا موجودیت این گونه افراد در جامعه میباشد.که مردم افغانستان از این عامل خسارات جبران ناپزیری را متحمل گردیده اند.
به هر صورت اگر دولت ،دولت مردان،سازمان های حافظ صلح ومردم افغانستان طرفدار برقراری صلح و تامین امنیت باشنددست به دست هم داده در از بین بردن بیکاری ،باسواد ساختن مردم وسرزنش افراد فرصت طلب و مخرب جامعه بکوشندو از فرصت که موجود است استفاده نمایند.
و تا زمانیکه میزان بیکاری ،خشونت،بیسوادی و استفاده جویی کاهش نیابد بقراری صلح و تامین امنیت یک خواب خواهدبود که هرگز به حقیقت نمی پیمایدو با این شعار ها دل فریب و محافل زینتی ونمایشی هرگز نمیتوان صلح را برقرار کرد ودرد از مزدم را دوا کرد و مرحم گذاشت چون افغانستان در مرحله قراردارد که باید شکلی عملی آن صورت بگیرد و ریشه نفاق ،بدبختی،بیسوادی و فقر را از این کشور ریشه کن کرد.